English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6807 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
code words U کلمه رمز
code words U کلمات رمزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the f. words U کلمات زیرین
they had words U حرفشان شد
they had words U باهم نزاع کردند
in other words <idiom> U به کلام دیگر
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
words U الفاظ
in so many words U با عین این کلمات
In our other words. U بعبارت دیگر
of few words U کم حرف
in so many words U عینا
to ask somebody to say a few words U خواهش کردن از کسی کمی [در باره کسی یا چیزی] صحبت کند
buzz words U لغت بابروز
buzz words U رمز واژه
to help with words and deeds <idiom> U با پند دادن و عمل کمک کردن
four-letter words U واژهیچهار حرفی
take the words out of someone's mouth <idiom> U سخن از زبان کسی گفت
four-letter words U واژهی قبیح
choice of words U کلمه بندی
choice of words U بیان
words in contracts should U الفاظ عقود محمول است برمعانی عرفیه
swear-words U کفر
swear-words U فحش
apt words U ابرو
Acrimonious words کلمات تلخ و نیشدار
You mark my words. U این خط واینهم نشان
swear-words U ناسزا
He is too stingy for words. U دست توی جیبش نمی کند ( خسیس است )
In the words of Ferdowsi … U بقول فردوسی
The two are rhyming words . U این دو لغت هم قافیه هستند
You mark my words . U ببین کجاست که بهت می گویم ؟( بگفته ام گوش کن )
He told me in so many words . U عینا" اینطور برایم گفت
You took the words out of my mouth. U جانا سخن از زبان ما می گویی
big words U لاف
big words U حرفهای گنده
apt words U مجرای اب
They have had words ,I hear . U شنیده ام حرفشان شده ( بحث ؟ جدل لفظی )
choice of words U جمله بندی
weigh one's words <idiom> U مراقب صحبت بودن
take the words out of someone's mouth <idiom> U حرف دیگری راقاپیدن
play on words <idiom> U بازی با کلمات
eat one's words <idiom> U حرف خود قدرت دادن
A dictionary tell you what words mean . U فرهنگ زبان معنی کلمات را میدهد
Hear it in his own words. U از زبان خودش بشنوید
your words offended her U از سخنان شمارنجید
reserved words U کلمههای رزرو
imitative words U مورموریاغرغر کردن
to i. from somebodies words U از حرفهای کسی استنباط کردن
to gloze over one's words U سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
reserved words U کلمات ذخیره شده
to be sparing of words U مضایقه ازحرف زدن کردن کم حرفی کردن
the a.of boreign words U اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
play upon words U جناس بکار بردن
control words U کلمات کنترلی
imitative words U واژههای تقلیدی
he was provoked by my words U سخنان من باو برخورد
he was provoked by my words U از سخنان من رنجید
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
put into words U به عبارت دراوردن
i ran the words through U ان کلمات را خط زدم
reserved words U کلمههای محافظت شده
to play upon words U جناس گفتن یا نوشتن تجنیس بکاربردن
play on words U جناس
words are but wind U حرف جزو
words are but wind U هواست
war of words U بحث وجدل
precatory words U عبارتی در وصیتنامه که دران موصی تقاضایی از موصی له کرده باشد
words of limitation U الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
to eat ones words U سخن خودراپس گرفتن
your words offended her U سخنان شما به احساسات اوبرخورد
acceptance by words U قبول قولی
waste one's words U زبان خود را خسته کردن
war of words U منازعه
play on words U تجنیس
Her words are empty of meaning. U حرفهایش خالی از معنی ومفهوم است
put words in one's mouth <idiom> U چیزی را از زبان کس دیگری گفتن
to pour out abusive words U سخنان فحش امیزپی در پی اداکردن
his words injured my feelings U سخنایش بمن برخورد سخنانش احساسات مراجریحه دار کرد
he took my words in good part U سخنان مرا بخوبی تلقی نمود از سخنان من نرنجید
Bluntly. Without mincing words. U صاف وپوست کنده
To bandy words . to argue. U بگو مگه کردن ( ,,یکی بدو کردن )
The exam was too easy for words . U امتحان آنقدر آسان بود که چه بگویم
This knife is too blunt for words . U این چاقو ماست راهم نمی برد ( خیلی کند است )
To argue ( exchange words ) with someone . U با کسی یک بدوکردن
my words hurt his feelings U سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
He left fily a few choice words. U چند تا حرف مفت ( ناسزا )تحویل داد
To put the words in somebodys mouth. U حرف دردهان کسی گذاشتن
fine words butter no parsnips U بحلوابحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
fair words butter no parsnips U به حلواحلوا گفتن دهن شیرین نمیشود
Fine words butter no parsnips. U از تعارف کم کم وبر مبلغ افزای
His deeds fail to square with his words. U عملش با حرفش نمی خواند
action speaks louder than words <proverb> U دو صد گفته چون نیم کردار نیست
With soft words one may persuade a serpent out of . <proverb> U با زبان خوش مار را از سوراخ بیرون مى کشند .
To speak firmly . Not to mince ones words . U محکم حرف زدن ( با قا طعیت )
Mark my words . Remember what I told you . U یادت باشد چه گفتم
Actions speak louder than words . U دو صد گفته چونیم کردار نیست
fine words butter no parsnips <proverb> U از حلوا حلوا گفتن دهن شیرین نمی شود
To put the words into someones mouth. U حرف توی دهن کسی گذاشتن
sweet words (voice,sleep U کلمات ( صدا خواب )شیرین
I didnt mince my words . I put it very well . U قشنگ حرفم رازدم
a man of words and not of deeds is like a garden full of weeds <proverb> U با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری
code U علامت
code U نشانه قراردادی
code U قانون قاعده مقرر
code U شماره
code U قانون
code U تبدیل دستورات یا داده به فرم دیگر
code U سیستم علامتها و اعداد و حروف که فضای خاصی دارد
code U برنامه دستورالعمل ها
code U رمزی کردن
code U برنامه دستورالعملها
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
code U کد
code U رمز
code U رمز کردن
code U کتاب قانون قرارداد
code U نظام نامه
op code U بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند
M out of N code U سیستم کدگذاری حاوی تشخیص خطا
op code U code OPeration
code name U اسمرمز
op code U رمزالعمل
M out of N code U هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
code value U ارزش رمز
p code U روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
two out of five code U رمز دو از پنج
code U مجموعه قوانین
op code U رمز عمل
operation code U رمز عمل
pseudo code U شبه دستورالعمل
pseudo code U شبه کد
quibinary code U کد
operation code U کد عملیاتی
r.m.a. color code U علایم رنگی جامعه رادیوسازان
redundant code U رمزافزونه
redundant code U یک مقدار دهدهی کدشده به باینری با یک بیت اضافی تست
reentrant code U برنامههای اسمبلی تولیدشده توسط ماشین
quibinary code U رمز پنج دویی
open code U سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
reflected code U سیستم کد گذاری که نمایش دو رویت اعداد دهی با یک بیت در زمان از یک عدد به بعدی تغییر میکند
private code U کد محرمانه
pseudo code U شبه برنامه
professional code U ضوابط حرفهای
private code U رمز محرمانه
optimum code U برنامه بهینه دستورالعملهای بهینه
optimized code U برنامه بهینه
operations code U رمز عملیاتی
panel code U کد پرده مخابرات
panel code U علامت رمزپرده شناسایی
object code U برنامه مقصد
object code U دستورالعمل مقصود
polynomial code U رمز چند جملهای
result code U پیام ارسالی از مودم به کامپیوترمحلی برای بیان وضعیت مودم
post code U کد پستی
precompiled code U کد خروجی کامپایلر و آماده اجرا
operations code U کد عملیاتی
polynomial code U سیستم تشخیص خطا که از مجموعهای از قوانین ریاضی اعمال شده به پیام پیش از ارسال و سپس پس از دریافت یا تولید مجدد پیام اصلی تشکیل شده است
operation code U رمزالعمل
open code U سیستم رمز باز
operational code U کد عملیاتی
order code U رمز دستور
registration code U قانون ثبت اسناد
zip code U کد پستی
Highway Code U کد شاهراه
area code U کد سه رقمی
weighted code U کد وزن دار
weather code U پیام رمز هواشناسی یاهواسنجی
usascii code U رمز اسکی امریکایی
unused code U رمز بلا استفاده
transaction code U کد تغییرات
the code of justinian U مجموعه قوانین ژوستی نین پادشاه رم
telephone code U کد تلفن
tape code U کد نوار
product code U کدمحصول
code book U کتابرمزگشا
marine code U علامت
marine code U کد
marine code U رمز
to crack a code U رمزی [گاوصندوق یا رایانه] را شکندن
dialling code U پیششماره-کد
criminal code U قوانینمربوطبهمجرمینومجازات
code-named U رمزشده
systematic code U رمز اصولی
symbolic code U کد نمادی
symbolic code U رمز نمادی
skeletal code U برنامه ناکامل با کدگذاری در ساختار ابتدایی
severity code U رمزسختی
severity code U رمزشدت
self validating code U کد خود معتبرکننده
self correcting code U کد خود اصلاح
self complementing code U کد خود مکمل
self checking code U رمز خودرس
retrieval code U رمز بازیابی
return code U رمزبازگشت
relocatable code U برنامه جابجاپذیر
skeletal code U کد اسکلتی
skeletal code U رمز اسکلتی
stop code U کد توقف
status code U رمز وضعیت اماد در یک امادگاه
specific code U کد مشخص
Recent search history Forum search
2Call sign
3she brought disgrace on the family.
2لب آب
1CVV2 Code
4express, overexpression
4express, overexpression
4express, overexpression
4express, overexpression
1I want to add a meaning, but it doesn't fuction!
1برنامه ریزی این کار‌ چگونه است؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com